𝓛𝓸𝓷𝓮𝓵𝔂 𝓶𝓸𝓸𝓷

خوش اومدین به سرزمین من:")

روزی که شب بود

يكشنبه ۳۰ بهمن ۰۱

به عکسش نگاه کردم

همون لبخند، همون چشما

همون ته ریش لعنتی

ولی یه چیزی نبود

اون نبود و فقط خاطراتش جزو دیدنی های این دنیای لعنتی بود

اما

اما نه

من منتظر نمیمونم

من به مادرم قبل مردنش قول دادم ناز هیچکسو نکشم

برای هیچکس سر خم نکنم

منم نمیکنم

منم نمیزارم خاطراتش بشه قلاده ی احساساتم

میرم آشپزخونه

یه لیوان آب میخورم

یه لبخند میزنم

و خاطراتشو دونه دونه آتیش میزنم!

●𝐥𝐨𝐧𝐞𝐥𝐲 𝐦𝐨𝐨𝐧● ۱ موافق
ببان بلاگ بلاگ بیان دلنوشته نویسندگی وبلاگ وبلاگ بیان
امیدهام (۳)
۳۰ بهمن ۲۰:۱۳ ماه زده

به هم صحبتی با شازده کوچولو که اونجا زندگی می کنه هم نیازی نیست؟

شاید شازده کوچولو بلد باشه تا زمین بدوه

شایدم نوعی نامه رسون داره
صبور باشید

۳۰ بهمن ۱۷:۴۸ ماه زده

باید تلسکوپ خرید و اخترک ب۱۲ را رصد کرد.

شاید اصلا نیازی به رصد ستاره ای نباشه

۳۰ بهمن ۱۷:۱۱ ماه زده

از روزی که یادمه شبه

باید فهمید چطور از شب ها استفاده کرد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
فاطیم
اسم هنریم لانلی موون
امیدوارم بتونم احساساتتونو با متنام آمیخته کنم:")
تگ ها
وبلاگ بیان نویسندگی نویسندگی خلاق وبلاگ های برتر بلاگر بلاگ بیان دلنوشته دلنوشته مفهومی وبلاگ بیان بلاگ عشق غمگین پیروز اندوه نویسنده کیست ببان معشوقه لبخند انتظار یادگاری خاطره ادریسی شیطان دین مرگ قسم راستگویی حق پیروزی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
پر بیننده ترین مطالب
مطالب پر بحث تر
آرشیو مطالب
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان