𝓛𝓸𝓷𝓮𝓵𝔂 𝓶𝓸𝓸𝓷

خوش اومدین به سرزمین من:")

یه صحبتی با تو:)

میدونم... طردت میکنن و این رو نمیفهمی

میدونم توی لجنزار گذشته گیر افتادی و هر دفعه حس میکنی بیشتر فرو میری...

میدونم میخوای تنها باشی و در عین حال کسیو میخوای که درکت کنه...

میدونم که عاشق موسیقیه پیانویی...

میدونم که عاشق نوشتنی و میخواستی یه نویسنده ی نقاش باشی...

میدونم درداتو...

دلیل اشکای گاه به گاهتو...

میدونم...

یادمه وقتایی که هیچکی نبود تو بودی که حالمو بهتر کنی...

مثل یه مسکن برای روحم بودی

یادمه اولین باری رو که به یه نفر اعتماد کردم

و خوشحالم که اون تو بودی

یادمه تمام شوخیاتو با درسای مضخرف مدرسه

با استیکرایی که از معلمات درست میکردی

وقتی پشت معلما حرف میزدیم و میخندیدیم:)

یادمه صداتو وقتی آهنگ میخوندی...

شوقت برای نوشتنو

اولین باری رو که متنای همو دیدیم و تو شوک بودیم

چون دقیقا شبیه هم بودن...

یادمه نقاشیاتو و اولین کتاب شعری رو که بهم دادی تا بخونمش:) قلب های کاغذی:)

یادمه وقتی چقدر با ذوق راجب آهنگ six feet under حرف میزدی و عاشق تیکه ی "اگه بارون به قبرمون بباره رز ها رشد میکنن؟" بودی

وقتی که راجب بچه هفتمیه مدرستون حرف زدی که چقدر بچگونه حرف میزد

اولین باری که رازاتو بهم گفتی

یادمه تک تک روزایی رو که باهم بحثمون میشد

میدونی...حافظم شدیدا ضعیفه ولی...برای تو نتونست ضعیف باشه...عجیب کار کرد!

میدونی...دوست دارم...برام مهم نیست چی پیش میاد...برام مهم نیست چن تا بیماری داری برام مهم نیست من رو بشکنی طردم کنی فراموشم کنی...تنها چیزی که من میخوام اینه که...پریا باشی...اینکه بزاری کمکت کنیم...تنها چیزی که من میخوام رفیقمه پریاااسستتت! تنها چیزی که میخوام اینه که لجوج نباشی و به ما کمک کنی تا کمکت کنیم...فقط برگرد پریا...بزار کمکت کنیم تا کاریو بکنیم که هرگز نکردی...کمک کنیم تا زندگی کنی...فقط برگرد

دوست دارم:)

#پریا_برگرد

۲ موافق

نرفتن هنوز

بهش بگو میخوام باهاش حرف بزنم

خواست من هرچی باشه باید انجام بشه

مخصوصا وقتی تنها فردیه که میخوام باهاش صحبت کنم

به لونا بگو بیاد

پریا رو نمیخوام

دوست دارم هر از گاهی با لونا یکم صحبت کنم :) منم نیاز به حرف زدن دارم :)

بگو یکم باهم بحرفیم بد نیست :)

خوش میگذره :)

پریا ادمین نیست نمیتونه جوابتو بده

گل های کاغذی =)

یکشنبه ای غمگین است

با صد شاخه گل سفید

در انتظار تو ماندم

من منتظر ماندم و ماندم

با گلهایی در دستم

برای رویایی که ساختم

منتظر ماندم تا زمانی که رویاهایم هم مانند قلبم شکستند

گل ها همه مردند و حرف ها نا گفتنی شدند

ارابه غمم بی تو باز میگردد

=)

 

...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
فاطیم
اسم هنریم لانلی موون
امیدوارم بتونم احساساتتونو با متنام آمیخته کنم:")
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان